هدف اساسی ازبحث بنده اخلاق است یعنی اخلاق چیست؟ رویه خوب چیست؟ خوب گفتن وخوب فکرکردن چییست؟ وغیره . و به خاطر اصل موضوع را اخلاق نام گذاری نکردم، چون اخلاق یک موضوع بسیار گسترده و همه جانبه است فکرکردم شاید نتوانم که از تمام جنبه ها این بحث را به بررسی گرفته بتوانم. ازهمین سبب به نام رفتارهای پسندیده اجتماعی نام گذاری کردم.

همه ماوقتیکه ازاخلاق بحث میکنیم، فکرمیکنیم که یک موضوع بسیارساده است،و فکرمی کنیم که میتوانیم به سادگی یک تعریف ازاخلاق ذکرکنیم ، اماوقتیکه یک کمی جستجو و غور می کنیم می دانیم که نه اخلاق یکی از مشکل ترین مفاهیم است که تا حال مطرح وهیچ کس یا هیچ مکتب فلسفی یک تعریف جامع وقانع کننده از اخلاق ذکر نکرده است، وقتیکه تعریف اخلاق را ازنظر دانشمندان مثل سقراط، ارسطو، افلاطون، کنفسیوس، بودا و غیره مطالعه میکنیم، میبینم که هریکی به زغم خودش تعریف های گوناگون را ارائه کرده است. که هر کدام از تعاریف با همدیگر تفاوت دارد. در مجموع گفته میتوانیم که یک تعریف کلی از اخلاق وجود ندارد که همه مکاتب و دانشمندان درباره آن اتفاق نظرداشته باشند. در این جا تعریف را می خواهیم مطرح کنیم که بیشتر مورد تائید دانشمندان مسلمان میباشد تا شاید ما را به مقصد نزدیک تر سازد.

اخلاق: اخلاق جمع خلق است به معنی سرشت ، طبیعت ، سلوک ، عادت، روش وغیره امده است. و دراصطلاح نیز اخلاق عبارت است از یک شکل ویا حالت از نفس است ویاهم مجموعه از غرائزوقوه هایست که درنهادانسان به ودیعت گذاشته شده ، که روش وسلوک انسان از آن منشأ میگیرد.

به همین اساس گفته میتوانیم که تمام رفتار های نیکی که از انسان سر میزندمربوط به اخلاق انسان می شود. دروجود انسان هم فعل اخلاقی است وهم فعل غیر اخلاقی. فعل اخلاقی یک فعل است که درمجموع مربوط به تمام خوبی های که در انسان نهادینه شده است مربوط میگردد. وفعل غیر اخلاقی عبارت از یک فعل است که ان هم به عنوان یک عمل از انسان سرمیزند وانسان دیگررا ناخوشنود میسازد.

درمجموع ما باید کوشش کنیم که همیشه از اخلاق خوب خود استفاده کنیم ، به خاطریکه اگر ازما عمل های بدی سر بزند موجب آزار و اذیت دیگران شده و هم خودما از آن رنج میبریم وهم باعث رنجش دیگران میشویم. ما تمام اعمال خودرا اعمال اخلاقی گفته نمیتوانیم. بعضی از اعمال انسان است که به نام اعمال طبیعی وی نام گذاری شده است اعمال طبیعی عبارت از اعمال است که درنهاد انسان به طوری طبیعی گذاشته شده است. که این اعمال عبارت از غذا خوردن ، آب نوشیدن ، خواب کردن و غیره که انسان ها وقتیکه گرسنه میشود اگرسفره غذا را ببیند ، انسان به طوری ناخود آگاه کشانده میشود به طرف سفره غذا و میخواهد که غذا بخورد وهمچنان وقتیکه تشنه شد میرود به طرف آب تاتشنگی خودرا رفع کند. و به خاطر این کارها هیچ کس کسی را تشویق وآفرینی نمیگوید. چون انسان یک امر طبیعی را انجام داده این یک امر طبیعی بوده دروجود این شخص تا غذا بخورد ، آب بنوشد ، و دروقتی نیازهای جنسی نیاز به جنس مخالف پیدا میکند. این کارها هیچ قابل تشویق نیست. اما وقتیکه یک شخص یک عمل اخلاقی را انجام میدهد از طرف دیگر افراد تشویق میشود آفرینی میبرد. وهمیشه باعث سرفرازی ان شخص میشود، مثل اینکه یک شخص میبیند که یک نفر درحال غرق شدن است ، ان شخص فورا میرود برای نجات ان فرد ، بعدا جایی اینکه شخص دیگررا نجات دهد خود این شخص غرق میشود وبعدا هر شخص که می آید با خبر میشود از این قضیه میگوید که چه یک آدم با اخلاق یا با وجدانی بوده است که به خاطر یک شخص دیگر زندگی خودرا به خطر انداخته هر شخص افرینی ، ماشا الله میگوید به ان شخص که به خاطر فرد دیگر غرق شد این عمل را میتوان یک عمل اخلاقی نامید. اما اگر این شخص ایستاده می شد و میدید که بیش که قضیه   چطور میشود آیا غرق میشود یانه؟ و با خود میگفت که من چرا به خاطری دیگر جان خودرا به خطر بیندازم ، آن شخص جان سالم میداشت که این عمل شان یک عمل غیراخلاقی میبود. ولی این شخص چون یک آدم با اخلاق بود این کاررا انجام داد اگرانجام نمیداد هم مردم زیاد سرزنش نمی کردند فقط شاید میگفتند که شما بایدیا خودت میرفتی کمک میکردی یا کسانی دیگر را باخبر میکردی. عمل اخلاقی یک عمل است که اکثرا به طوری ناخود آگاه از انسان سرمیزند. ولی عده کسانی هستند که فعل اخلاقی رابا محبت یکجا باهمدیگرشان شریک میسازد. ما باید برای فعل اخلاقی و محبت تمایز قایل شویم. مثل اینکه محبت یک مادر نسبت به طفل خودش ، درحالیکه همین مادرنسبت به یک طفل دیگر هیچ گونه احساس ندارد. این عمل رامیتوان یک محبت مادرنسبت به طفل نامید. اما فعل اخلاقی اینطورنیست فعل اخلاقی کدام تعصب درمیان افراد را نمیشناسد همه افراد را به صورت یکسان میبیند ، حتی نسبت به حیوانات نیز رویه خوش نشان میدهد. مثل همان شعرسعدی که میگوید:

نه آن مورم که با پایش بمالند                               نه زنبورم که ازنیشم بنالند

چگونه قدراین منت گذارم                                  که دارم زورآزاری ندارم

ویا:

یکی دربیابان سگی تشنه یافت                      بیرون از رمق درحیاتش نیافت

انسان فطرتا یک موجود اجتماعی است که به خاطر ادامه وحفظ حیات خود مجبوربه ارتباط بادیگران است به همین سبب است که انسان که میخواهد که یک زندگی خوب باعزت داشته باشد باید روابط خودرا بادیگران نیک بسازد.

و همچنان انسان به عنوان یک موجود اجتماعی از همان بدو تولد گرایشات اجتماعی از خود نشان می‌دهد. نیاز به کسب حمایت و امنیت انحراف مراقبین شاید اولین نشانه‌های نیازمندی فرد به عوامل بیرونی است. لبخند اجتماعی را که در حدود ماههای اول زندگی در نوزاد دیده می‌شود، به عنوان اولین ارتباطات او با محیط اجتماعی خویش می‌دانند. این لبخند در تمامی نوزادان دیده می‌شود که به نظر می‌رسد، کارکرد عمده آن جلب توجه اطرافیان و برقراری یک نوع ارتباط ساده با اجتماع است. 
شروع زودرس چنین رفتارهایی حاکی از اهمیت روابط و رفتارهای اجتماعی برای فرد است. هر چند اینگونه رفتارها مختص انسان نبوده و در اغلب حیوانات نیز دیده می‌شود. نیاز به دوست داشته شدن ، نیاز به حمایت ، نیاز به کسب امنیت و نیاز به پیوند جویی از نیازهای اساسی انسان هستند که مازلو آنها را در سلسله مراتب نیازهای خود قرار داده است و به اهمیت آنها در خود شکوفایی فرد تاکید کرده است. روشن است در یک سوی این نیازها فرد و در سوی دیگر آن اجتماع قرار دارد. ارضاء این نیازها در ارتباط فرد با جامعه میسر خواهد بود.

به همین اساس به وضاحت گفته میتوانیم که رفتارفرد ارتباط مستقیم باخود او وجامعه اودارد یعنی اینکه وقتیکه یک انسان یک عمل را انجام میدهد عکس العمل خودرا خودش ودر قدم دوم این عکس العمل را جامعه او میبیند. اگریک فرد یک عمل نیک را انجام دهد خوبی عمل خودرا درنخست خودش می بیند ، درقدم دوم جامعه ومردم دیگران از این عمل او استفاده میکند. پس چرابعضی انسانهای را می بینیم که دنبال هدف های بی اساس روان است وهمیشه در فکرکارهای بد میرود؟ انسانها در این دنیا به یک قسم است که هرانسان می فهمد که هیچ انسانی ابدی نیست، اما با آن هم دنباله روی کارهای بد است هیچ وقت درفکرخوش کردن دل یک مظلوم نیست ما میبینیم که کسان است باوجودیکه خودش میفهمد که کارهای که می کند و راهای که میروداشتباه است ومی فهمد که کارهای انحرافی انجام میدهد، اما باآن هم به ان راه ها روان است. ما حداقل اگراززندگی که میکنیم آرزوی خوشی وخوش بودن راتک تک ما داریم پس چرا با خوشی زندگی نمیکنیم، یگانه راه همیشه خوش بودن از نظربنده خوش اخلاقی است با دیگران ما اگربا دیگران رویه خوب داشته باشیم، با وجدان زنده هستیم ، اگردیگران را خوش ببینیم خود مانیز خوش میشویم. حضرت محمد (ص) که به معلم اخلاق مشهوراست. دردین اسلام بهترین شخص ازنگاه اخلاق است. که یکی ازگفته های آنحضرت که می فرماید با دیگران چنان رفتار کن که انتظارداری که دیگران با شما رفتار کند. که یک مفهوم اساسی و درست را برای تمام بشریت میرساند چون هیچ شخصی نمیخواهد که باوی بی عدالتی ، بی احترامی ، بی توجهی... شود هرشخص میخواهد که مردم باوی رویه نیک داشته باشد. به همین اساس گفته میتوانیم که در دین اسلام نیزبیشترین توجه به اخلاق شده است.

در عصری که هر لحظه اش در گرو تغییرات شگفت انگیز است ، ارتباطات حرف اول را می زند . تحقیقات نشان می دهد که حدود 75درصد از اوقات روزانه ما به نحوی در تماس و ارتباط با دیگران می گذرد . به همین دلیل کیفیت زندگی هر کس بستگی به کیفیت ارتباطات او با دیگران دارد . برای مثال : همه ما در محیط کار فرصتهای یکسانی داریم اما تنهاکسانی مسیر پیشرفت و ترقی را به سرعت می پیمایند و احترام ، اعتبار و مقام برای خویش کسب می کنند که قدرت بیان داشته باشند ، خود را بدرستی مطرح کنند و در شرایط مختلف و با افراد مختلف ، ارتباطی مناسب و مؤثر برقرار کنند . پس ارتباط است که باعث رفع نیازمندیهای ما میشود، اگرمن همراه شما ارتباط نداشته باشم چگونه میتوانم که زندگی کنم. زندگی امروزی سراسر ارتباط است اگرکسی میخواهد که زندگی کند یعنی میخواهد ازاین زندگی خود لذت ببرد ودرجستجوی خوش بختی است ومیخواهد که به یک قسم زندگی کند که به هدف های خودبرسد. به همین ترتیب چه خوب است که این زندگی ما طوری تنظیم شود که هم خودماخوش باشیم وهم جامعه ومردم ما ، خوشی ما ارتباط مستقیم با خوشی دیگران دارد یعنی وقتی ما میتوانیم که خوش باشیم که دیگران خوش باشد.

به نظر بنده یک کارنیک ضمینه ساز صدها کارهای نیک دیگر است به خاطریکه اگرمایک کارنیک راانجام دهیم صدها تشویق ازطرف دوستان اقارب ونزدیکان خود دریافت میکنیم ، که همین تشویق باعث میشود که ما همیشه تمایل به کار نیک پیدا کنیم ووقتیکه میل و انگیزه برای انجام یک کارنیک پیدا کنیم طبعا دنبال آن عمل میرویم که رفتن و حرکت کردن نصف از راه را طی کردن است. تشویق و آفرین گفتن دیگران بسیار تأثیر مثبت در زندگی هر انسان میگزارد ما خودما در حقیقت ضمینه تشویق دیگران را برای خود مهیا میسازیم.

یکی از راه های رویه نیک و خوش اخلاقی با چهره خوش رفتار کردن است. خوش بودن میتواند که تاثیر خودرا بالای دیگران نیز بگزارد اگرما یک اخلاق خوش داشته باشیم با این اخلاق خوش چهره های غمگین را نیز خوش ساخته میتوانیم. اما این چهره خوش وخنده کردن هم از خود جاهای مخصوص دارد که باید در جاهای خودش استفاده شود، یعنی نمی شود که در یک محفل مثل فاتحه خوانی ما خوش وخندان باشیم چون درانجا فضا یک نوع فضای غمگینی است ، چون درآنجا همه مردم پریشان است. یکی از راه های موفقیت موافق ساختن خود بادیگران و باجامعه است چون اگرما ازجامعه جدا حرکت کنیم دیوانه خطاب میشویم ، دیگران مارا منحرف خواهد گفت. پس ما باید مطابق باهنجار های جامعه رفتار کنیم، منحرف نباشیم منحرف شدن خودش باعث بدنامی ما میشود ، ووقتیکه بدنام شدیم مورد سرزنش جامعه قرار میگیریم وبی آبرو میشویم در جامعه ووقتیکه بی آبرو شدیم تا آبروی خودرا به جای رسیدن خیلی راه ها دور ووقت های زیادی را میگیرد.

درنهایت ماباید با دیگران رفتارنیک داشته باشیم ، زندگی سراسر ارتباطات است بادیگران پس چرا از همین ارتباط گرفتن خود بادیگران لذت نبریم ، همیشه کوشش کنیم که وقتیکه با دیگران صحبت میکنیم اول تر از همه یک (سلام علیکم) و جورپرسانی کنیم بعدا با همان چهره خوش حل مطلب کنیم. چون سلام کردن آغاز صحبت کردن است. وجورپرسانی محبت را بیشترمیسازد.